loading...

آئین مستان

مداحان

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 248 زمان : نظرات (0)

دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام

گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام

هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست

بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام

شاه پناهم بده

خسته ی راه آمدم

غرق گناه آمدم

هر که آرَد تحفه ای بر محضر مولایِ خود

من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام

در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه

من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام

بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است

گندمِ اشکی که در این بارِگاه اورده ام

ناله ام در سینه، اشکم در بصر سوزم به دل

نامه ای چون دودِ آهِ خود سیاه آورده ام

شاه پناهم بده

خسته ی راه آمدم

غرق گناه آمدم

 

دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام

گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام

هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست

بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام

شاه پناهم بده

خسته ی راه آمدم

غرق گناه آمدم

ذره بودم زائر شمس الشموسم کرده اند

قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام‌

گرچه هستم قطره ای ناچیز یک دریای اشک

هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام

هر فقیری هست دستِ خالی اش سرمایه اش

من فقیرم دستِ خالی را گواه آورده ام

شاه پناهم بده... خسته ی راه آمدم

شاه پناهم بده

خسته ی راه آمدم

غرق گناه آمدم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 253 زمان : نظرات (0)

توی این بی کسیام تنهاییام

یه نفر هست که برام همه کَسه

کاری به هیچ کی ندارم به خدا

یه امام رضا دارم برام بسه

غیر ذکر یا امام رضا که من

دیگه ذکری رو بلد نیستم آقا

نکنه یه وقت جوابم رو ندی

دیگه اینقدا که بد نیستم آقا

هرجا از دست خودم خسته شدم

آرومم کرده صفای حرمت

دوباره دلم برات پر می زنه

قربون کبوترایِ حرمت

«قربون کبوترای حرمت

قربون این همه لطف و کرمت»

تو که آخر گره رو وا می کنی

پس چرا امروز و فردا می کنی؟

شنیدم سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَم

شما رو رها کنم کجا برم؟

کربلا و مکه و بهشت من

یه گوشه از حرم امام رضاست

اگه نوکر حسین فاطمه ام

به خدا  از کرم امام رضاست

«قربون کبوترای حرمت

قربون این همه لطف و کرمت»

تو که آخر گره رو وا می کنی

پس چرا امروز و فردا می کنی؟

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 187 زمان : نظرات (0)

ای که چون من هزارها داری

آسمانی پُر از دعا داری

دست هایم دخیلتان هستند

بس که دستِ گره گشا داری

از گدا هم کریم می سازی

بس که اعجازِ کیمیا داری

من هوای تو را به سر دارم

تو هوایِ دلِ مرا داری

هر چه بیمار هم بیاید باز

تو برایِ همه دوا داری

دل شکسته کسی به من میگفت:

خوش به حالت امام رضا داری

ما ندیدیم بام از این بهتر

هیچ جا احترام از این بهتر

آهویِ دامِ آهویت هستم

نیست صیاد و دام از این بهتر

از تهِ دل سلام همسایه

ای سلام اَلسلام از این بهتر

با جذامی، غلام، هم سفره

ما ندیدیم مرام از این بهتر

نوکر خانۀ تو باشم من

که نباشد مقام از این بهتر

اشک با من سرود غم با تو

نوحۀ گریه دار و دم با تو

گفتن شعر روضه ها با من

جلوه دادن به محتشم با تو

ناله از دل زدن بوَد با من

کربلا کردنِ دلم با تو

گذری کن شبی به روضۀ ما

چشم با این گدا، قدم با تو

دست با من، به سر زدن با من

زدن خیمه و علم با تو

روضه خواندن برای تو با من

گریه هایِ مُحرَمَم با تو

*می زنه قلبم

داره میاد دوباره باز بویِ محرم

امشی اومدم رزقِ محرممُ بگیرم از امام رضا ..*

روضه خواندی تو ای امام غریب

جدِّ ما تشنه بود یابنَ شَبیب

جدِّ ما را سوارها کشتند

بینِ گودال بارها کشتند

جدِّ ما یک نفر ولی او را

لشکری از هزارها کشتند

خواهرش را پس از بریدن سر

خندۀ نیزه دارها کشتند

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 259 زمان : نظرات (0)

*گفت: بابا!...*

ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده

*روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...*

ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده

سوختم از عطش و چشم به دریا مانده

باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب

به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده

*شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده..‌.گفت: *

دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد

*جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...*

دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد

به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده

جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم

كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده

*دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو‌ مرور میکنه ..*

مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند

واي از حرمله آنجا به تماشا مانده

شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم

كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده

دختري مي دود و دامن او مي سوزد

رد يك پنجه  ولی بر رخ اوجا مانده

اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم

آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده

*اباصلت میگه: طبق دستور آقام جلو‌ در ایستاده بودم، منتظر بودم، حضرت فرموده بو اباصلت! اگه دیدی موقع برگشت عبای خودم رو روی سر انداختم،  بدون اینا به مقصودشون رسیدن، کار از کار گذشته...

میگه: دل تو دلم نبود، نکنه بلایی سر آقام بیارن...دَرِ کاخ باز شد دیدم امام رضا عبارو روی سر انداخته...

این زهر خیلی زهر بدی بود، به امام حسنم‌ زهر دادن، اما چهل روز در بستر بود، اما این زهر سریع امام رضا رو‌ از پا انداخت، چه زهری بود این نانجیب به امام رضا داد ؟!

اباصلت میگه: یه ذره راه تا خونه رو دیدم پنجاه مرتبه هی نشست روزمین، گاهی دست رو‌جگرش میذاشت، میگفت: آخ پسرم! گاهی وقتا که تعادل از دست میداد میخورد رو زمین میگفت :آخ مادرم ....

میگه تا رسیدن تو‌ حجره فرمود: همه درهارو ببند کسی به دیدنم نیاد، فرش این حجره رو هم‌جمع کن...

گفتم: آقا! درهارو‌ میبندم‌چشم، اما چرا فرش رو‌جمع‌کنم؟! حضرت فرمود: لحظات آخر عُمرِ منه، میخوام مثل جد غریبم رو‌ خاکا جون بدم...

میگه: مثل شخص مار گزیده به خودش می پیچید امام رضا، اما میدونستم منتظره، چشم به راهه، یه مرتبه دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد، شال عزا گردن انداخته، صورت مثل ماه میدرخشه، حواسم پرت بود سؤال کردم، گفتم‌: شما کی هستید؟ من همه درهای حجره رو بسته بودم، فرمود: اباصلت! خدایی که یه لحظه از مدینه من رو به توس بیاره، قادر نیست از در بسته وارد کنه!؟

فهمیدم جوادالائمه است، عذر خواهی کردم، گفتم: آقاجان! تشریف بیارید باباتون خیلی وقته منتظرتونه...

امام رضا تو این چند روزی هم‌ که حضرت تو بستر بودن، نوشتن: آقایی که بدون غلامهاش سر سفره نمی نشست،  غذارو حتما باید با غلامها میخورد، این روزا هرچی آقارو‌ گفتن: سر سفره تشریف نمیارید؟ میفرمود: غلام ها بخورند، نوش جانشون، من توان ندارم بشینم...

این امام رضا با این حال، اباصلت میگه: تعجب کردم، همۀ وجودش رو امام رضا جمع کرد تا جوادالائمه از در اومد، دیدم این چند قدم رو بلند شد، با پاهای خودش راه رفت، دست گردن جوادش انداخت، رو زمین افتاد...

درستش هم همینه، آدم‌ وقتی جَوُونش رو‌میبینه جون میگیره، اما نمیدونم‌چرا یه جَوُون تو‌کربلا، وقتی باباش دیدش جون از پاهاش رفت...

از اسب پیاده شد چند قدم رو راه بره، یه وقت دیدن وسط میدان ابی عبدالله خورد زمین، دیگه پاهاش طاقت نداره، ای حسین...*

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 447 زمان : نظرات (0)

امام رضا دوایِ دردایِ بیشماره

هرکسی داره حاجت پیش آقا میاره

آقا اگرچه روسیاهم و بدم

به پنجره فولادیِ تو رو زدم

منم کبوتری که جلد مشهدم

خیلی بیقرارتم، خیلی بیقرارتم ..

تو حرم همیشه حال من خوشه

دوری از شما گدارو میکُشه

بطلب منو که دیگه وقتشه

خیلی بیقرارتم، خیلی بیقرارتم ..

«امام رضا امام رضا ..»

محبت تو مولا همیشه بی حسابِ

یه لحظه دوری از تو برایِ من عذابِ

من که دوست دارم تورو قدِ خدا

آقا کبوترم رو گنبدِ طلا

چی میشه ضامنم بشی امام رضا

یار مهربون من، یار مهربون من ..

از غذایِ حضرتی به من بده

خوش بحال اونی که مشهد اومده

تا حرم دلش دوباره پر زده

یار مهربون من، یار مهربون من ..

«امام رضا امام رضا ..»

اسم شما همیشه میون سینه قابِ

بهشت من همین جاست تو صحنِ انقلابِ

آقا من از شما فقط شفا میخوام

نگاه به این گدای بی نوا میخوام

دوباره اربعین یه کربلا میخوام

قربون وفای تو، قربون وفای تو ..

آب سقاخونه آب زمزمه

هر چی از خوبیت بگم بازم کمه

نظری آقا به حق فاطمه

قربون صفایِ تو، قربون صفای تو ..

«امام رضا امام رضا ..»

از داغ تو نشسته داغی میون سینه

کشته تورو آقاجون این سوز زهر کینه

تورو خدا رو خاکا دست و پا نزن

بیا و مادرت رو هی صدا نزن

آتیش به قلب غصه دار ما نزن

یار نیمه جون من یار نیمه جون من

بمیرم که زار و خون جگر شدی

روی خاک حجره محتضر شدی

بمیرم شکسته بال و پر شدی

یار نیمه جون من یار نیمه جون من

«امام رضا امام رضا ..»

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 252 زمان : نظرات (0)

پس از سلام نوشتم که خانه ات آباد
 ندادِ درس به جز عاشقی به من استاد

به جلوه ایی کند ناز تا خود محشر
 کبوتری که به نام تو می شود آزاد

به چشم هیچ کسی جز خودت نمی آیم 
فدای لطف پدر که مرا به دستِ تو داد

نمی شود که به اینجا رسید و سجده نکرد
 به سجده رفتم و گفتم که هرچه بادا باد

چقدر پنجره فولاد دلبری بَلَد است
 چقدر دل گره خورده به پنجره فولاد

نگفته لطف کند او، نگفته آگاه است
 اگر چه حاجت خود را کسی برد از یاد

دَمِ ورودی بٰابُ الجَواد مادر گفت
 از این در آمده هر کس از او گرفت اولاد

هزار و یک سخن از لطف او به لب دارم
 غبارِ صحن شفا داده کور مادر زاد

نوشته ام که مرا بعد مرگ بگذارند
 کمی کنار ورودی صحن گوهر شاد

امام رضا السلطان..

 

تعداد صفحات : 252

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 593
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 4,863
  • باردید دیروز : 5,510
  • گوگل امروز : 48
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 38,495
  • بازدید ماه : 101,597
  • بازدید سال : 1,143,738
  • بازدید کلی : 19,649,566