من اولین فرزند دلبند بتولم
من نور چشم و میوه ی قلب رسولم
سبط النبی نجل علی حبل خدایم
بنیان گذار نهضت کرب و بلایم
در عرصه ی پیکار ها بی یار ماندم
یاران همه رفتند و با اغیار ماندم
با آن همه غربت برون از خانه دیگر
قاتل چرا در خانه ام بگرفته سنگر
غربت نگر کز مهر یاران بی نصیبم
حتی میان خانه ی خود هم غربیم
آن روز مرگم را به چشم خویش دیدم
از مادرم عجل وفاتی را شنیدم
ای کاش جای محسنش من مرده بودم
ای کاش من سیلی به جایش خورده بودم
حسن جان حسن جان حسن جان...
زتو ای زهر ممنونم،که خود را کارگر کردی
تو بار من ببستی و مهیای سفر کردی
دگرچشمم نمی افتد به روی قاتل مادر....
آخرین ارسال های انجمن