کوچه های مدینه دوباره یک غریب دیده / یکی رو پای برهنه روی خاکها کشیده
دوباره عمامه از سر یه مظلوم افتاده / کوچه این منظره رو یه بار دیگه هم دیده
تو همه عالم و آدم انگاری فقط خدا / غریبی رو برا اهل این کوچه آفریده
شبونه سجاده رو هم از زیر پاش کشیدن / اینقدر غریبی رو کسی تو دنیا ندیده
یه بار دیگه به آشیونه ای آتیش زدن / طعم سوختن و دوباره دَرِ کوچه شنیده
کجاست اون خونه ای که مردم همه آتیش زدن / کجاست اون بانوی غم دیده و قامت خمیده
صدای ناله می یاد یکی میگه وای مادرم / زیر دست و پای گل به خاك و خونها تپیده
هر کسی تو مدینه جون بده با غربت و غم / می بینه یه قد کمون لحظه ی آخر رسیده