گرمای خورشید، رنگ تو پریده
چرا کسی یه قطره آب به تو نمیده؟
ای عزیزم مادر تو به خدا شیر نداره
قحط آبه، هی میخونم کاشکی بارون بباره
ای وای، داره میسوزه جگر
یکمی صبر کن پسرم
برگرده سقای حرم
ای وای، علی علی...
با یک دل خسته، اشکای پیوسته
رقیه روبروی گهوارت نشسته
برای تو نگرونن همه توی قافله
تا تو رو از من بگیره، نقشه داره حرمله
ای وای، زخمی میشه حنجر تو
میشه بریده سر تو
دق میکنه مادر تو
ای وای، علی علی...