loading...

آئین مستان

زیر باران دوشنبه بعداز ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیبها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گردوغبار قبلاً این صحنه را نمی دانم در من انگار می شود تکرار

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1877 زمان : نظرات (0)

زیر باران دوشنبه بعداز ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیبها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گردوغبار

قبلاً این صحنه را نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

 پسر کوچکش رسید از راه

طفلكی چند بار خورد زمین

دو قدم مانده بود تا مادر

گفت:برخیر خانه نزدیك است

جان بابا بلند شو دیگر

گفت: آرام باش چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم

دست من را بگیر گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند با سختی

یا علی گفت از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

    صبح فردا به مادرم گفتم 

گوش کن این صدای روضه ی کیست؟

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه ای مشکی ست

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ی ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه

راستی فاطمیه نزدیک است

این روضه امام حسن بود برات خوندم، مادربخواد بره بیرون، بچه، اثبات شده پسر بچه زمانی كه به دنیا می آد، نسبت به مادر غیوره، غیور، امام حسن علیه السلام، امام حسنی كه مولا(امام علی علیه السلام)داشت به محمد حنفیه، می گفت:چرا برگشتی، عیبی نداره، این ترس و از مادرت به ارث بردی، می گه داشتم می شنیدم، دیدم شتر  پی شد، پرچم اسلام وسط میدان به اهتزاز درآمد، علم دیگه به دست من نیست، دیدم برادرم امام مجتبی وسط میدون، غیرت امام مجتبی از بچه گی، تمام اهلبیت، همه به مادراشون حساسند، بابا، جوجه به مادرش حساسه،

مرو كه كوچه برای پرت خطر دارد

مرو كه رد شدن امروز درد سر دارد

مگرنگفت : خداوند خلقتت حتی

برای صورت تو برگ گل ضرر دارد

گمان نمی كنم این مرد بی حیا

این جا بدون حادثه دست از سر تو بردارد

ز روی پوشیه زد تازه این چنین شده ای

كه چشمهات فقط دید مختصر دارد

بزرگ بانوی این شهر باورت می شد

زخاك كوچه حسن گوشواره بر دارد

نوشته اند كه پیشانی ات به جایی خورد

خلاصه ضربه ی بد این چنین اثر دارد

میان كوچه بدون رمق، بدون فدك

نشسته فاطمه یعنی علی خبر دارد؟

زنی كه زمین بخوره،  فوری بخوان، بلندش كنند، می گه دست بهم نزنید، بلند می شم، اول چادرش و میزون می كنه، اگه توان بلند شدن هم نداشته باشه، همین طور رو زمین میشینه آروم آروم

نشسته فاطمه یعنی علی خبر دارد؟

فرمود روضه ی من پاره های جگر و  طشت ولخته های خون نیست، روضه ی من اینه، تا تو كوچه مادرم دست منو گرفته بود، بعد اون حادثه دیگه من دست مادرم و گرفتم، ای وای..اگه تونستی خودت روضه بخونی . ای مادر مادر مادر، همشون گریه می كردند، یه روز هركار كردند، امام مجتبی از حجره بیرون نیومد، مولا اُمد بابا جان، اینهام داغ دیدن، تو باید خواهر و برادرتو ساكت كنی، بیا بیرون، یه گوشه ای از حجره نشسته بود، زار می زد امام مجتبی، آخ آخ . فضه اُمد، اسماء اُمد، چرا نمیای بیرون

همه می گن گریه نكن

 اما می خوام زار بزنم

همه می گن آروم بگیر

 ولی دیگه نمی تونم

آقا مگه فقط شما مادر از دست دادید، نه، ولی یه چیز دیگه است،

غروب ها همه می گن

 غروب اون كوچه رو از یاد ببرم،  اما نمی شه

پیش چشم های منه برا همیشه

 منو آتیش می زنه برا همیشه

كسی نمی دونه من می دونم

 كه میون كوچه پیش چشام، مادرم، مادرم

كسی نمی بینه، من می بینم

 تو كابوس شبام، بغض صدام، مادرم مادرم

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 22
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 310
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 310
  • بازدید ماه : 102,853
  • بازدید سال : 1,144,994
  • بازدید کلی : 19,650,822