loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت زهرا,روضه شهادت حضرت زهرا,شهادت حضرت زهرا,حضرت زهرا,متن مداحی شهادت حضرت زهرا,مداحی شهادت حضرت زهرا,متن نوحه شهادت حضرت زهرا,نوحه شهادت حضرت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1709 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 586 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6681 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3746 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3652 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1388 زمان : نظرات (0)

دوباره در دلم آشوبِ عالم آمده است

قیامت آمده یا که مُحَرَّم آمده است

عزای کیست که حتی خودِ مُحَرَّم هم

به سر زنان و پریشان و درهم آمده است

عزایِ اشرفِ اولادِ آدم است،آری

عزایِ بِنتِ نبیِ مُکَرم آمده است

تمامِ خلق دُچارِ مُحَرَّم اند،ولی

برای فاطمه دلهایِ مَحرَم آمده است

اصلا نترس،هرکی میاد تو مجلس حضرت زهرا راحت بگه:آی مادر!...اگه مَحرَم نبودی اینجا راهت نمیدادن... آی مادر

برای فاطمه دلهایِ مَحرَم آمده است

دوباره فاطمیه آمد و یقین دارم

در این حسینیه، صاحب عزا هم آمده است

وضویِ گریه بگیر و بیا که در روضه

عزیزِ فاطمه، با قامتِ خم آمده است

رواست مُردن از این غم،که پُشتِ دَربِ بهشت

برای سوختنِ گُل، جهنم آمده است

اگر یه نفر میگفت: زهرا تازه بابا از دست داده،بیاید شاخه ی گل ببرید اینقدر گل جمع نمیشد،اما تا گفتن: بیایید هیزم بیارید همه دسته دسته هیزم آوردن

بازم شالِ روضه،می شینه رو دوشم

ببین که شبیهِ،تو مشکی میپوشم

کجا روضه داری؟،کجا روضه خونی؟

کجا هی صدا میزنی مادرت رو؟

تو هم مثل مولا،شبا بین نخلا

رو شونه ی چاه، میذاری سرت رو

میگن مادرت موندنی نیست

میگن روزِ مولا سیاهِ

یکی نیست بگه مادر ما، بی گناهِ

گیرم آتش به جفا ، در که نباید می سوخت

آشیان سوخت، کبوتر که نباید می سوخت

ابراهیم سلام الله علیه،افتخار این پیامبر اینِ که یکی از شیعیانِ امیرالمؤمنینِ....،روایات اینو میگن: برایِ یکی از شیعیانِ علی، آتش گلستان شد...

آتش این بار گلستان نشد انگار

ولی باغ و بستانِ پیمبر که نباید می سوخت

کینه دارند اگر مَردمِ شهر از بابا

وسطِ حادثه مادر که نباید می سوخت

آتش افتاد در این مزرعه، گندم ها سوخت

همه ی حاصلِ حیدر که نباید می سوخت

زیر خاکسترِ دَر، شعله گرفت آتش باز

خیمه ها سوخته، معجر که نباید می سوخت

ظهر اگر سوخت برادر وسطِ معرکه

عصر،چادرِ خاکیِ خواهر که نباید می سوخت

از تنور آمده بابا وسط تشت ولی

اینقدر هم دلِ دختر که نباید می سوخت

بازم فاطمیه،دلم بیقراره

بمیرم که مادر،ضریحی نداره

باید فاطمیه،مدینه شلوغ شه

باید مادر ما، حرم داشته باشه

چی میشه شبیه،شبای مُحَرَّم

تو کوچه خیابون، عَلَم داشته باشه

یه عمره اینه آرزومون،با این آرزو غصه خوردیم

ان شالله ببینیم تو صحنت، دسته بُردیم

ناگهان روضه خوان پایش زمانی که به منبر باز شد

گفت وای از لحظه ای که ناگهان در باز شد

خواست سربسته بخواند، آه! اما هرچه کرد

تا که حرف از آتش آمد، روضه آخر باز شد

ما  در و دیوار را تنها شنیدیم و حسن

دید در را با چه شدت سمت مادر باز شد

آتیش گُر گرفته،داره در میسوزه

ببین داره محسن،با مادر میسوزه

یه سنگی رسیدُ،شکست بارِ شیشه

یکی نیست بگه فاطمه پا به ماهِ

گمونم که روضه،تمومی نداره

آخه بین کوچه غلاف توی راهه

رو دیوار پُر از رَدِّ خونُ،رو چادر پُر از رَدِّ پا بود

تمومِ اینا اَجرِ عشقِ مرتضی بود

نانجیبِ دومی خودش نوشت،گفت: وقتی اومدم پشت در،از افتخاراتش برا معاویه می نویسه،انگار کشور فتح کرده،وقتی اومدم پشت در، صدا نفس کشیدن های فاطمه رو می شنیدم،معاویه! چنان با لگد به در زدم،صدایِ شکسته شدن استخوان های پهلویِ فاطمه رو هم شنیدم...

اما بمیرم زینب هم صدایِ شكستن استخوان های مادر رو شنید...یه بار اینجا زینب صدای شكستن استخوان هارو شنید،یه بار وقتی بالا تل زینبیه ایستاده بود،دید اسب هارو نعل تازه زدن،بر بدن داداشش حسین...آه حسین.....

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 52
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 105
  • باردید دیروز : 5,510
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 33,737
  • بازدید ماه : 96,839
  • بازدید سال : 1,138,980
  • بازدید کلی : 19,644,808