loading...

آئین مستان

متن سینه زنی تک شب اول محرم , متن سینه زنی شب اول محرم , سینه زنی زمینه شهادت حضرت مسلم , حضرت مسلم , متن سینه زنی زمینه شب اول محرم , شب اول محرم , سینه زنی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 936 زمان : نظرات (0)

یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین، بظهور الحجةیارب الحجة بحق الحجة اشف صدر الحجة بظهور الحجة

یه نکته عرض کنم،شبِ علیِ اصغرِ،این  یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین که گفتید اشف صدر الحسین به نقل معتبر و معروف،زین العابدین،علی اصغر رو روی سینه ی بابا دفن کرد،یعنی شفای سینه ی حسین،علی اصغرِ..... داری برای امام زمانت دعا می کنی،به اون سینه ای که علی اصغر آرام گرفت....

یارب الحسین، بحق الحسین، اشف صدر الحسین، بظهور الحجة

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن..... یاصاحب الزمان.......

به این غبار، نگاهی که آفتاب شود

بسوز قلب مرا، کز غمت مُذاب شود

برای آمدنت، شب به شب دعا کردم

اشاره کن به دعایم که مستجاب شود

امامِ عصر، مرا هم صحابه ی خود کن

که آسمانِ نگاهم پُر از سحاب شود

من آمدم که سلام مرا جواب دهی

سلام می کنم و وای اگر جواب شود

نکنه ردم کنی امشب،نکنه تحویلم نگیری؟نکنه روت رو برگردونی؟ محالهمَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ من اون آقایی رو که می شناسم محاله شب هفتم صداش بزنم جوابم نده...آقا جان! حالا که منو خواستی،دعوتم کردی تو خونه ات،نکنه جوابم رو ندی؟ همین اول بگم: من به امید اومدم،شنیدم سفره دار یه بچه ی شیش ماهه است،شنیدم دستای کوچولوش گره باز میکنه...

اگر اجازه دهی روضه خوان شوم امشب

که قلبِ سوخته ات بیشتر کباب شود

برای کودک خود آب خواست اما حیف

همین دلیل بر این شد، حسین آب شود

دو نفر تو کربلا آب شدن،دو نفر تو کربلا از خجالت مُردن،آب شدن،هر دو خجالت هم مالِ عطش بود،عباس از سکینه خجالت کشید،عباس جلو سکینه آب شد،حسینم هم از رباب،از علیِ اصغر.....خدا هیچ بابایی رو به روز تو دچار نکنه....

فکری به حالِ ماهیِ در التهاب کن

ببین علی اصغر تو کربلا چه کرده،چه حماسه ای،همه رفتن،تا دید باباش دارمیگه: هَل مِن ناصِر بعضی روایت ها نوشته از تو گهواره پرت شد پایین،بابا من چی؟

فکری به حالِ ماهیِ در التهاب کن

 بابا برای تشنگیِ من شتاب کن

دردی عمیق در رگ من تیر می کشد

 من را برای ذبح عظیم انتخاب کن

هَل مِن معین توست که لبیک می دهم

 اَمَّن یجیب های مرا مستجاب کن

من روی دست های تو قد می کشم، پدر

 از این به بعد روی نبردم حساب کن

تا اومد رو سینه ی باباش،تا نزدیک شد به سینه ی باباش،بابا بغلش کرد،یه نگاه به محاسن باباش انداخت،یه نگاه به چشمای باباش انداخت،بابا!

داغ جوان چه زود تو را پیر کرده است!

 با خون من محاسن خود را خضاب کن

گهواره هم که تاب ندارد بدون من

 فکری به حال خاطره های رباب کن 

بچه رو ابی عبدالله رو دست گرفت،همه حواس لشکر به طرف بچه رفت،همه گفتن: جنگ رو خاتمه بدیم،حسین قرآن رو دست گرفته،یکی گفت:بچه رو بگیرید سیرابش کنید،یکی گفت: ما با بچه جنگ نداریم....

لشکر ریخت به هم،نانجیب دید الانِ که ورق برگرده،گفت:حرمله! بیا،حرمله! بیا...کار رو تموم کن،با یه تیر، دو سه نشونه بزن،چه کنم؟ گفت:بشین رو کُنده ی زانو،هر کار گفتم انجام بده،گفت:چیکار کنم؟گفت:می بینی زیر گلوی بچه پیداست،میخوای حسین رو بکشی بچه رو بزن....

فقط همین رو بگم:وقتی بچه تیر خورد،کسی نبود بچه رو از حسین بگیره،یه نگاه کرد دید بچه داره دست و پا میزنه....

لالا لالا،گُلِ پونه

آبی تو خیمه نمونده

خیلی شرمندته مادر

لبات رو عطش سوزونده

آخه روی طفل بی شیر

برا چی آبُ می بندن

اصغرم داره می میره

دیگه واسه چی میخندن

واویلا،کاری ازم بر نمیآد

واویلا،الهی که بارون بیاد

چه جوری زنده بمونم

زندگی بی تو نمیشه

گُلِ من خدا به همرات

خداحافظ برا همیشه

حرمله یهو خراب کرد

همه ی آرزوهامُ

الهی خوشی نبینه

که گرفت دل خوشی هامُ

بشکنه دستش دارم می میرم

نذاشت علی مو از شیر بگیرم

وای از چشمِ نیمه بازت

روزِ مرگِ مادر اومد

آخه با تیرِ سه شعبه

تازه دندونات در اومد

حسین....

این بچه،دو بار ذبح شد،ذبح یه عبارتی است که معناش واضحِ،برا هیچ شهیدی تو کربلا به کار برده نشده غیر از دو نفر،برا علیِ اصغر و برا ابی عبدالله،فقط عبارت: ذَبَحُهُ به کار برده شده،اینجا نوشتنذَبَحَهُ الاُذُنِ إلَی الاُذُن برا گودال هم نوشتن: ذَبَحَهُ مِنِ القفا... دو جا ذبح اومده،ذبح یعنی چه؟ زمانی میگن ذبح که زنده باشه و سر از بدنش جدا کنن،اما علی اصغر دو بار ذبح شد،یه بار وقتی تیر رو زدن، یه بار وقتی تیر رو حسین کشید بیرون،سر جدا شد،وای.....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 256 زمان : نظرات (0)

پسر ارشد دریاست که از چشمِ ترش
 
آسمان دست به پیشانی حیرت دارد ...
خیلی گریه میکرد ، خیلی اشک میریخت...
پسر ارشد دریاست که از چشمِ ترش
 
آسمان دست به پیشانی حیرت دارد ...
حسن جان ... حسن جان ...
دشنه بر پهلوی رنجیدۀ او نیست غریب
از تباریست که عادت به جراحت دارد ...
حسن جان ... حسن جان ...
فتنه را ضربۀ شمشیر حسن، پی کرده ست
از جمل با حسن این قوم عداوت دارد ...
حسن جان ... حسن جان ...
زهر یا تیغ شبیه اند پدر با فرزند
اصلا این طایفه میراث شهادت دارد ...
حسن جان ... حسن جان ...
تیر و سنگستُ تنش از همه سو آماج است
قاسم اینجا ز پدر مُهر نیابت دارد ...
معنی صلح حسن جز رجز قاسم نیست!
"
ان تُنکِرونی فانا فَرعُ الحسن ... سبطُ النَّبیِّ المصطفی وَالموتَمَن..."
معنی صلح حسن جز رجزقاسم نیست!
صبر با زخم جگر حکم شجاعت دارد
آقا امشب با یه امیدی اومدم درخونت، به من گفتن بری دست خالی برنمی گردوننت ... به من گفتن :
کِی دهد فرصت گفتار به محتاج ،کریم
گوشه این طایفه آواز گدا نشنیدست ...
امشب از خُلقِ کریمش بطلب رزق ای دل
هر چه من پُر گُنَه ام، یار کرامت دارد ...
حسن جان ... حسن جان ...

کریم ... کاری به جز جود و کرم نداره
آقام ... تو مدینه س ولی حرم نداره
گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هر چه هست میبخشد ...
آقای ما غیر از کریم بودن،غریب هم هست
غریب ... اونیِ که همدم اشک و آهِ
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهِ

آقا .... مولا .... چرا همیشه گریه میکنی؟! مادر بیا برگردیم ... مادر دست منو بگیر برگردیم ... خودم میبرمت خونه ... مادر بیا بریم ...

غریب ... اونیِ که همدم اشک و آهِ
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهِ ...

حسن (آقام حسن  ۲) حسن جان ...
آقا میخوایم روضه بخونیم ، اگر شما اجازه بدید ...
دلم تو روضه ها میشکنه مثل شیشه
ولی روزی مثه روز حسین نمیشه
حسین (آقام حسین ۲) حسین جان...
غریب اونیِ که سر به بدن نداره
آقام رو زمینه ولی کفن نداره ...

زمان ریاست حمهوری حضرت آقا نزدیک دفتر،وقتی ایشون قصد خروج از دفتر داشتن،یه وقت ایستادند،سر و صدا می اومد چند متر اون ور تر محافظا جلو پسربچه رو گرفتن؛ نوجوون ۱۳ساله هی فریاد میزنه : آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای!  آقا پرسیدند : قصه چیه؟! گفتند: نوجوون از اردبیل اومده؛ با التماس خودش رو رسونده اینجا؛ تا الان میگفت : میخوام شما رو از دور ببینم ؛ اما الان میگه :نه! میخوام یه چیزی هم به ایشون بگم. آقا فرمودند : بذارید بیاد جلو ، دوان دوان آمد پیش آقا با صورت سرخ،غرق اشک ... مرحمت بالازاده ... بفرمایید ... خوش آمدید ... ساکت بود‌ چیزی نمیگفت ، آقا پرسیدند: اسمت چیه؟ گفت: آقا من مرحمتم؛ از اردبیل آمدم.

بفرمایید ... من آمدم یه خواهش کنم از شما. جانم .... خواهشتو بگو. اگه میشه به منبریا، به مداحا بگید دیگه روضۀ قاسم نخونن ... چرا؟! بغضش ترکید ؛ شروع کرد گریه کردن بریده بریده حرفاشو شروع کرد ...

حضرت قاسم ۱۳سال داشت رفت شهید شد‌ منم ۱۳سالمه. اما الان میگن ۱۳ساله ها رو جبهه نمیفرستن ، اگه جنگ برا ۱۳ساله ها بده بگید دیگه روضۀ قاسم نخونن ... آقا این شوق رو که دیدن دستور دادن هماهنگ کنید بره جبهه . آخرِ سرم گفتن پسرم برا ما هم دعا کن رفت جبهه، به آرزوش رسید.

مرحمت بالازاده با روضۀ قاسم اجازه شو گرفت ما که این کاره نیستیم خودمون میدونیم تو به رومون نیار اما امشب ما با روضۀ یتیم کربلا شاید تونستیم برات شهادتمون رو بگیریم.

آی نوجوونا ! امشب شب کریم اهلبیتِ صاحب مجلس امام حسنِ کم نخواه کربلا بخواه، شهادت بخواه، امام حسن خیلی آقاس ما تازه امشب غیر از شهادت زیارت اربعینمون هم هنوز گیره .

کربلای حسین رفتن را از سرِ سفرۀ حسن دادن ...

این نوجوون ۱۳ساله رحمت بالازاده به شهادت رسید،یه نوجونم کربلا بود،چه غوغایی به پا کرد، شب عاشورا امام حسین فرمودند :"تَفَرَّقوا..."برید ... همتون برید ... یکی یکی بنی هاشم، اصحاب بلند شدند حرفاشونو زدن دل زینب رو قرص کردند ... اما یک نفر نشسته بود بین اصحاب امام حسین هی سرش رو بالا می اورد ، عمو منم ببین!... عمو!...

از امام سجاد نقل کرده هدایة الکبری شب عاشورا آخرش دلش طاقت نیاورد،بلند شد؛ گفت: "یا عم! وَ انا اُقتَل؟! "منم شهید میشم یا نه؟! "فَاَشفَقَ علیه ..."امام حسین شروع کرد مهربونی کردن یتیم برادرشِ ... بعد فرمود: "یابن اخی کیف الموت عندک؟" برادرزاده مرگ در نزد تو چگونه است؟ صدا زد: "یا عم! احلی من العسل" عمو از عسل برای من شیرین تره ... قاسم این جوری جواب امام حسین رو داد،حالا از امام حسین اجمالا که همه شهید میشن مردی نمیمونه روز عاشورا شد قاسم آمادۀ میدان شد.

"فَلَمّا نَظَرَ الیه الحسین اِعتَنَقَه..." وقتی آقا قاسم رو دید،برادرزاده رو در آغوش گرفت ،شروع کردند گریه کردن "وَ جَعَلا یبکیان حتی غُشِیَ علیهما..." انقدر تو بغل هم گریه کردند بی حال شدند ...

بوی برادرمو میدی ... عمو بوی بابامو میدی ...

"ثم اِستَأذَنَ الغلام لِلحَرب..."قاسم اجازه خواست ، "فَأبی عَمُّه الحسین" اجازه نداد ... قبول نکرد ... ای وای ... چه گذشت بر قاسم... خوارزمی نوشته: "فَلَم یَزَلِ الغلام یُقَبَّل الیَدَی و رِجلَیْه ..." شروع کرد دستای امام حسین رو بوسیدن ... دید فایده نداره افتاد به پای امام حسین ... "و یَستَأذنَهُ الاِذن حتّی أذِنَ لَه..." عمو بذار برم ... اجازه رو گرفت در مقاتل ما نام دو نفر رو داریم که روز عاشورا برای اذن میدان دست و پای امام حسین رو بوسیدن. یکی جون غلام امام حسین بود که صورتش سیاه بود. یکی قاسم بود که مثل فرزند عزیز بود‌. صورتش مثل ماه بود ، راوی میگه اجازه گرفت ؛ " فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّیهِ..." این نوجوون اومد میدون ولی اشکاش هنوز رو گونه هاش بود پاک نکرده بود. اومد مقابل لشگر ایستاد کرّ و فر کرد رفت و برگشت صدا زد:

انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن" اگر من رو نمیشناسید بدونید من پسر حسنم.

"سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن" من نوه ی پیغمبرم.

حالا لحنش عوض شد ... هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن نامردا عموم مثل اسیر گرفتار شما شده بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن

بین مردمی اسیر شده که خدا کنه هیچ وقت از آب بارون نخورن آب رو بستید؟! عموم تشنه هست

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید

خاتم زِ قحط آب سلیمان کربلا ...

رفت میدان جنگ نمایانی کرد ، تعدادی رو به درک واصل کرد اون ملعون وقتی اینجوری دید "شَدَّ علیه ..." بهش حمله ور شد (من نمیخوام بگم اینجا چه اتفاقی افتاد..‌) "فَصاحَ یا عمّاه..."صدا زد عمو... " وَانجَلَتِ الغَبرَةُ..." راوی میگه: گرد و غبار شده بود ، یه وقت دیدم گرد و غبار خوابید "فَإِذا بِالحُسَینِ علیه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلام..." دیدم این آقا بالای سر این نوجوون ایستاده ... "وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیه..." قاسم هی داره پاشو به زمین میکشه...

ذبیح پا به زمین سود و یافت چشمۀ زمزم

تو پا مسای عمو دسترس به آب ندارد

اینجا راوی میگه نوجوون داشت جون میداد، این پاها رو هی به زمین میسایید، لشگر داشتن میدیدن ... زینب از خیمه ها نگاه میکرد ، این صحنه خیلی زود برای زینب تکرار شد ... راوی میگه امام حسین افتاد قتلگاه ، چه اتفاقاتی برای پسر فاطمه افتاد؟ "وَالحسینُ یَجودُ بِنَفسِه"دیدند امام حسین داره جون میده ... زینب چی کار میکرد؟

السلام علیک یا اباعبدالله ....

از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین

دست و پا میزد حسین

زینب صدا میزد حسین 

آسمون تیره و تار شد ... نفس ها در سینه حبس شد ... زینب نشست ... دست روی سر گذاشت .‌.. سینۀ مبارک سنگین شد ... نفس های مبارکش به شماره افتاد ... هاتفی صدا زد:

"یا اهلَ العالم! قُتِلَ الحسین ..." حسین رو کشتند ... غریب کشتند ...

از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین

دست و پا میزد حسین

زینب صدا میزد حسین

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خارُ خاشاکِ زمین منزل و ماوای تو نیست

شمر مرو به قتلگه ...

فاطمه میکند نگه ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 732 زمان : نظرات (0)

اگرچه تو بی تابِ آبی، بمان
تو آرام قلب ربابی بمان
تو همنام با بوترابی بمان
علی جان مبادا بخوابی، بمان
تو دیگر دلم را نسوزان، علی
چه کرده لب خشک تو با حسین
که اینجا شده از وسط، تا حسین
نگفتی تو یکبار: بابا حسین
اگر خسته جانی بگو یا حسین
تو آرام جانی نده جان، علی
چونان گرگ از هر طرف می زنند
عروسی گرفتند و دف می زنند
برای کماندار، کف می زنند
همیشه به قلب هدف می زنند
گلی را به همراه گلدان، علی
ببین مرگ من را دعا می کنند
ببین حرمله را صدا می کنند
چه تیر بزرگی رها می کنند
علی جان سرت را جدا می کنند
ذبیح من ای  پور عطشان، علی
حسودند و زنگ خطر می زنند
اگر قلب من را تو راضی کنی
بخندی و با خنده نازی کنی
تو را می برم خیمه، بازی کنی
به شرطی که کمتر تلذّی کنی
دعا می کنم بهر باران، علی
علی یا علی،علی یا علی.....
 
اگه دست بذاریم روی صورت یه بچه،چیزی ازش نمیمونه، مادر بچه بی تابی میکنه اگه صدای گریه بچه اش رو بشنوه،بچه اش رو میخواد....
نباشی دل ما ترک می خورد
و بر چهره آب، لک می خورد
دل عرش سنگ محَک می خورد
نباشی رقیه کتک می خورد
تسلای قلب یتیمان، بمان
بس کن رباب، خوشی به ما نیومده
بس کن رباب ، دستاتو هی تکون نده
بس کن رباب ، گهواره رو نشون نده
بس کن رباب پاشو بیا همراه من
بس کن رباب رخت اسیری کن به تن
بسن کن رباب حرف از علی اصغر نزن
تنها شدی بارونیِ چشم ترت
تنها شدی خیلی بلا اومد سرت
تنها شدی دیگه نمیآد اصغرت
بس کن رباب نگو که اصغرم کجاست
بس کن رباب نگو چرا از من جداست
سرش به روی نیزهاست
یک سر تیر گلوی پسرم را سوزاند
دو سر دیگر آن هم جگرم را سوزاند
ضربش آنقدر شدید است که پاشید علی
تار صوتی تو را تراشید علی
مادرت دید به روی تو عبا اُفتاده
استخوان های گلویت به صدا اُفتاده
نفس از حنجره ی پاره کشیدن سخت است
پا برهنه عقب بچه دویدن سخت است
بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده ی انظار می شود
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن علی اصغر نداشتی
گیسو مکش اِنقدر تو تازه عروسی
ای کاش می شد لااقل دست تو را بست
سرت بر روی نیزه تاب می خورد
بمیرم  نیزه دارت آب می خورد
گفت:امیر! پسر رو بزنم یا پسر رو؟ گفت:مگر نمی بینی سفیدیِ زیر گلویِ علی رو...اگر پسر رو بزنی حسین خودش جون میده....حسین....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 304 زمان : نظرات (0)

به ماه محرم رسیدم ...
به جانم ، غمت را خریدم ...
دعا کردم دراین ماه ،بمیرم ان شاالله
به قبر من بنویسید،سن قوربان ثارالله
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
حسین جان شب آخر ت شد
پر از غم دل خواهرت شد ...
امان از کرببلا،شب عاشورا آمد
به گودال قتلگاه،بمیرم زهرا آمد
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
دعای وداع بر لب تو
امان از دل زینب تو
گلویت را می بوسد،به جای زهرا زینب
سرت را می بیند بر روی نیزها  سرنیزه ها زینب
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب
به ماه محرم رسیدم ...
به جانم ، غمت را خریدم ...
دعا کردم دراین ماه ،بمیرم ان شاالله
به قبر من بنویسید،سن قوربان ثارالله
حسین جان،حسین جان،حسین سالار زینب

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3856 زمان : نظرات (0)

یه سال چشم انتظاری مون

یه چند روز دیگه مونده

تموم شه بی قراریمون

داره کم کم تموم میشه

آروم آروم توی سینه م

به پا کن خیمۀ غم رو

داری حس میکنی یا نه

صدا پای محرم رو

عجب ماهی ، بکش آهی

عجب عشقی تو این حاله

تموم آرزم موندن

تا عاشورای امسال

نمیریم و محرم باز

بگیم با اشک و با ناله

حسین جانم  حسین جانم

یه آقایی توی کوفه

غریب و بی کس و خسته س

میون کوچه ها تنهاس

همه درها بروش بسته س

حسین و دعوتش کرده

ولی حالا پشیمونِ

میخواد نامه بده برگرد

ولی دیگه نمیتونِ

نیا کوفه  نیا کوفه

برا تو نقشه ها دارن

اگه شیرخواره همرات

اونم زنده نمیزارن

اگه اهل حرم هستن

بدون بعد از تو آوارن

حسین جانم  حسین جانم

ببین ارباب عالم رو

که حجش رو رها کرده

حسینِ فاطمه دیگه

هوای کربلا کرده

تموم روضه هام امشب

توی این حال و احوالِ

ببینید با زن و بچه

حسین راهی گودالِ

چه معراجی  چه حجاجی

تو دشت و صحرا آواره

چه تقصیری  چه احرامی

یه تیکه پیرهن پاره

حسین آورده همراهش

برا قربونی شیرخواره

حسین

غبار کوچه ها را با گلاب اشک میشویم

به استقبال زینب اشک چشمانم سرازیرس

یقین دارم که میاد به کوفه دختر زهرا

ولی بر بازوان او به جرم عشق زنجیر است

الهی قربونِ گریه هاتون  همیشه میگیم خدا نیاره اون روز ، شب بشه اون شب ، صبح بشه من برات گریه نکنم  بزار هرکی هرچی میخواد تو این عالم بگه ، بگه  ما بی حسین میمیریم  ما اگه یه روز نگیم یا اباالفضل ، دق میکنیم  ما اگه یه بار نگیم وای مادر پهلو شکسته ، میمیریم 

بزار روضه مو بگم و التماسِ دعا  از آغارِ حرکت ابی عبدالله سه نفر خیلی خجالت زده و شرمنده شدن  اولیش مسلم بود  هی دست رو دست میزد میگفت ، مسلم کاش دستت می شکست نامه نمی نوشتی بگی بیا  هی صورت رو دیوار میزاشت ، میگفت حسین نیا  هر ساعتی که می گذشت مسلم خمیده تر می شد از خجالت  خدایا من نامه نوشتم حسین بیاد ، حالا مردم اینطوری شدن

دوم نفر میدونی کی بوده ؟! همون آقایی که هر کاری کرد ، نتونست بلند شه  آخه کسی که میخواد از جا بلند شه ، دست باید رو زمین بزاره  حسین دید این بازوی بریده رو داره روی زمین ، رو خاک ها میزنه 

گفت زهرا جان غصه نخور ، یه عده ای میان آخرالزمان برا حسینِ تو مرداشون مثلِ زن جوون مرده ، داد میزنن  گفت آقا یه خواهش دارم منو سمت خیمه نبر

صدا زد ، چرا عباسم ؟ صدا زد آخه از روی سکینه خجالت میکشم

سوم نفر میدونی کی بود خجالت کشید ؟! لشکر میگه ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت اون وقتی که حسین اومد وسطِ میدان  یه شیرخواره رو بالا برد  حرمله نشست  امیر پدر و بزنم یا پسر ؟!! گفت اگه پسر و بزنی پدر خودش میمیره  گفت کار به جای رسید ، دیدن حسین عبا رو روسر کشید  میومد سمت خیمه ، هی بر می گشت

(قفل محرم یادت باشه با مسلم بن عقیل باز میشه ) آوردنش بالا دارالاماره ، هر چه کرد نتونس آب بنوشه  یه مرتبه یه نگاه کرد (همه شهدا ، شهید حججی هم فیض ببره ، شهیدی که لحظات آخر میدونه میخوان سر از بدنش جدا کنن ، اما لبخند میزنه ، چون بهش نشون میدن  اون ور رو میبینه اربابش میخواد بغلش کنه ) همه شهدای کربلا فقط برا حسین گریه کردن ، خود اباالفضل گفت چرا گریه میکنی ؟!

گریه م برا اینِ آقا ، شما بالا سر نوکرت اومدی ، ساعتی دیگه کسی بالاسرت نمیاد  از همون بالا دارالعماره صدا زد :

صلی الله علیک یا اباعبدالله

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 817 زمان : نظرات (0)

دکتر میثم مطیعی

 

رسیده با قد خم، هلال ماه ماتم

یه بارِ دیگه آقا، شد عزادارت عالم

دوباره خیمه ی عزا به پا شد

دوباره نذر خادما ادا شد

دوباره درد عاشقا دوا شد

ای دسته ی سینه زنا کجایید

بر تن کنید پیرهن سیاه بیایید

یارای امروز حسین شمایید، شمایید

بر تو سلام ای ماه غم محرم

زیر این خیمه موندم، گریه کردم گریوندم

تو شبای تنهایی، روضه ی مسلم خوندم

یاد تو آبرو به من داده

دلمو کربلا فرستاده

عشق تو از سرم نیفتاده

از خشکی لبای تو حسین جان

با یاد بچه های تو حسین جان

جون می دن عاشقای تو حسین جان، حسین جان

بر تو سلام ای ماه غم محرم

ماییم و کربلامون، تو سپاه مولامون

کابوس دشمن ها شد، رجز یا زهرامون

ما همه مسلم و زهیر با تو

ما همه عابس و بریر با تو

ما همه عاقبت به خیر با تو 

دشمن دلش می لرزه از صدامون

می‌ترسه از حماسه و عزامون

از صوت قرآن توو خیمه‌هامون، دمادم

بر تو سلام ای ماه غم محرم

سینه زنی زمینه شب اول محرم - رسیده با قد خم، هلال ماه ماتم - دکتر میثم مطیعی

تعداد صفحات : 31

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 106
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 289
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 646
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,059
  • بازدید ماه : 101,679
  • بازدید سال : 1,311,603
  • بازدید کلی : 19,817,431