loading...

آئین مستان

متن روضه فاطمیه, روضه فاطمیه, متن روضه شهادت حضرت فاطمه, روضه شهادت حضرت فاطمه, شهادت حضرت فاطمه,متن مداحی شهادت حضرت زهرا,مداحی شهادت حضرت زهرا,متن مداحی شهادت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 488 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِوَخُزّانَ الْعِلْمِیَا فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاَتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَاوَجِیهَهً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا

 مثل هوای تازه طراوت از آن ماست

فردای پر امید و صلابت از آن ماست

رنج زمان و سختی دوران جدید نیست

در نسل شیعیان علی نا امید نیست

هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است

همراه ما امید به فردای روشن است

دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود

مؤمن امیدوار به فضل خدا شود

ما مؤمنان کتاب خدا را که خوانده‌ایم

آیات سورۀ شعرا را که خوانده‌ایم

وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب

وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب

مأیوس و ناامید و پر از غصه و تَعَب

هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب:

کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون

فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون

ناگاه حق به یاری یاران خود شتافت

دریا برای امّت موسی ز هم شکافت

آری! ز مکر و خدعۀ اهل جهان چه باک؟!

موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟!

خوش‌بین به راهِ روشن و فردای خود شویم

در این مسیر، پیرو موسای خود شویم

ماییم اُمتّی که امامت، حیات ماست

این جلوۀ عظیمِ کرامت، حیات ماست

هر فاطمیه شورِ سپاهِ امامت است

چون فاطمه شهیده ی راهِ امامت است

زهرا رسانده است به ما این پیام را

باید گرفت دامن پاکِ امام را

اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شده‌ست

عالم گواه عصمتِ این خاندان شده‌ست

آری! امام چشمۀ فیض و فضایل است

زهرا! تویی امام‌شناسی که کامل است

وقتی می دید،این بی مهری رو نسبت به امیرالمؤمنین،آشفته می شد فاطمه ی زهرا سلام الله علیها،می گفت: "مَثَلُ الامام، مَثَلُ الکَعبَه" امام مثل کعبه می مونه" إذ تُؤتى ولا تَأتی" مردم باید بروند به سمت کعبه،کعبه که به سمت مردم نمیره،علی رو خانه نشین کردید چه توقعی دارید..

یافاطمه! بگو که فدایِ ولی شدی

مجروحِ کینه ورزیِ خصمِ علی شدی

 دور امیرالمؤمنین می گشت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها،دورِ کدوم علی؟ علی که پیغمبر در مدحش گفت: "لَحْمُكَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُكَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُكَ سِلْمِی وَ حَرْبُكَ حَرْبِی وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنْتَ غَدا عَلَى الْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ شِیعَتُكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ وَ هُمْ جِیرَانِی" دور این علی می گشت،اما همین علی فرمود:به اندازه ی ریگ های بیابون ها به منِ علی ظلم شده.ازشون سئوال شد آقا جان! بهترین روز عمرتون چه روزی بوده؟امیرالمؤمنین سر رو گرفت بالا،فرمود: روزی که پیغمبر دستم رو بلند کرد،فرمود: هر که من مولایِ اویم،این علی مولایِ اوست.یه سئوال دیگه هم راوی کرد،نمک ریخت روی دل امیرالمؤمنین،گفت:آقا جان! می تونم از تلخ ترین روز عمرتون هم سئوال کنم؟ آقا شروع کرد گریه کردن،فرمود: روزی که همین دستا رو بستن،جلو چشم من به فاطمه ام جسارت کردن..

آتش گرفت سینه و پهلو،شانه ات

دشمن چرا زده است چنین تازیانه ات؟

از میخ در نگویم و جسمِ نحیف ِ تو

از بی گناه کشتن ِ طفلِ شریفِ تو

آری سخن نگویم از هنگامه ی علی

آن دست که جدا نشد از جامه ی علی

بازو نثارِ راه علی کرد تا ابد

باید که حفظ جانِ ولی کرد تا ابد

 یک دونه از این مصیبت ها برای یک آدم معمولی،یه جو فقط غیرت و مردانگی داشته باشه،زمین میزنه اون رو..یه دونه ازاین مصیبت ها...فاتحِ بدر خیبر رو داریم می گیم...

 فاطمه ببین گریونم

روضه ی تو رو می خونم

بی تو من چطور آروم بمونم

برگرد داره می باره اشک ِ دخترت

برگرد به جون این شهیدِ بی سرت

برگرد تا که خونه بازم صفا بگیره

برگرد نبودنت دلم رو میشکنه

برگرد غمت آتیش به جونم میزنه

برگرد با دیدنت دلم جلا بگیره

رفتی زدستای علی، وای

در پیشِ چشمای علی، وای

برگرد زهرایِ علی، وای...

باز دارن میدن آزارت

 روضه ای رو دارم می خونم که امیرالمؤمنین لباس جنگ کرد،زد از خون بیرون،موقعی که فاطمه سیلی خورد این کار رو نکرد،اما برای این روضه این کار رو کرد..

 باز دارن میدن آزارت

پیشِ چشمایِ دلدارت

اومدن برا نبشِ مزارت

برگرد زندگیِ منو بهم زدن

برگرد با غرور جلو من قدم زدن

برگرد، تو این شبا یارم تو بودی

برگرد، نذار اینا زمینم بزنن

برگرد،اینا دشمنِ خونیِ منن

برگرد،آخه تنها طرفدارم تو بودی

بچه هات سیاه پوشیدن

از تموم شهر رنجیدن

چند شبی میشه که نخوابیدن

برگرد،نباشی اشکامو کی پاک کنه

برگرد،خدا جای تو من رو خاک کنه

 "نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ

یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِی

لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا

أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی"

 گفت:خیلی سختِ فاطمه جان،ان شاءالله بعدِ تو عمرم طولانی نشه،بدون تو نمی تونم تحمل کنم.رسید کنار قبر،بدن نحیف فاطمه رو روی دست بلند کرد،یه نفری این دست رو آورد بالا،بدن رو روی دست گرفته،گفت: ای زمین! نگاه کن یه مشت پوست و استخون بیشتر از فاطمه ام نمونده،ببین چقدر لاغر شده،زمین! با بدن فاطمه ام مُدارا کن،نکنه به پهلوش فشار بیاری...کسی نیست علی رو کمک کنه،بدن رو که اومد داخل قبر بده،بعضی ها میگن:دو تا دست شبیهه دستای پیغمبر،بعضی ها میگن:نه،خودِ پیغمبر،از عبارات مقتل اینو میشه فهمید،پیغمبر کمکش کرد،بدن رو توی قبر قرار داد...اما یه جایی بنی اسد رسیدن کنار بدن ها،هر چی نگاه می کردن بدن ها رو نمی شناختن،یه وقت زین العابدین اومد؛ بنی اسد کنار برید خودم این بدن ها رو می شناسم،وارد قبر شد،این بدنِ بابایِ غریبم حسینِ،بجای اینکه سر رو روی خاک بذاره،رگ های بریده رو روی خاک قرار داد،ای حسین 


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 168
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 1,436
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 1,436
  • بازدید ماه : 103,979
  • بازدید سال : 1,146,120
  • بازدید کلی : 19,651,948