loading...

آئین مستان

  بخوان بلال  اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است اذان بگو كه اذان تو ، آسمان رنگ است اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است اذان بگو به صدای بلند، افشا كن اذان

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2232 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 695 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 606 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2843 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3810 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3240 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3568 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4140 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5892 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4370 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5376 زمان : نظرات (0)

 

بخوان بلال

 اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است

اذان بگو كه اذان تو ، آسمان رنگ است

اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا

مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است

اذان بگو به صدای بلند، افشا كن

اذان فقط اذان نبود، بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبره،

اذان بگو به صدای بلند، افشا كن

كه پشت پرده ایمان،  فریب و نیرنگ است

اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر

نصیب آینه های خدانما سنگ است

نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم

ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است

اومد تو كوچه ی بنی هاشم، مدتی زیادی نیست بلال از مدینه رفته، تا رسید جلوی در خونه ی فاطمه، من ازت یه سئوال می كنم، كدوم در، یه نگاه به در و دیوار سوخته كرد، این همون دریه كه جبرئیل می ایستاد، چه خبره؟چی شده مدینه؟نه، بلال

نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم

ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است

بی بی اذون می خواد بشنوه، ولی نه همون اذون، این جوری اذون به دل بی بی می شینه

بگو كه اشهدان علی ولی الله

بگو كه لحن مناجات من غم آهنگ است

بگو آی مردم، این همون علی ِ كه پیغمبر جلوی شما دستشو آورد بالا، حالا همون دستارو با طناب می بندید، ای وای بر شما

بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند

بهشون بگو رضایت من همه چیزه، بهشون بگو بابام گفته،  ان الله یغضب لغضب فاطمه، ویرضی لرضاها

بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند

كُمیت جمله شفاعت كنندگان لنگ است

به این مردم یه پیغام دیگه ام برسون، بگو كه :

بگو كه فاطمه این یكی دو روز مهمان است

سفر به خیر بگویید وقت ما تنگ است

زود برو بالای مأذنه،  رفت بالای مأذنه، همه تو خونه هاشونن، كسی منتظر نیست، همه می دونند، بلال دیگه تو مدینه اذون نمی گه، یه مرتبه مدینه لرزید، صدای بلال خونه به خونه ی مدینه و طی كرد.

الله اكبر

این الله اكبر، در ودیوار مدینه رو بیداركرد،

الله اكبر

تا صدای الله اكبر بلند شد، انگار بی بی یه جون دوباره گرفت، اشاره كرد به بچه هاش بلند شن، زیر بغل هاشو بگیرند،

الله اكبر،  الله اكبر

زینبم برو سجاده مو بیار، حسنم برو یه ظرف آب بیار، مادر می خواد، وضو بگیره، بچه ها نمی دونستند خوشحال باشند، ناراحت باشند، علی نگاه كرد، دید رنگ صورت زهرا داره، برافروخته می شه، صدای بلال اینجوری بی بی رو تكون داد

اشهد ان لااله الا الله

یه نگاه كرد علی،  دیدفاطمه اش دست به پهلو بلند شد، می خوای نمازبخونی دختر پیغمبر، تو كه تا حالا نشسته نماز می خوندی،

اشهد ان لااله الا الله

ایستاد بی بی، قربونت برم مادر، تا صدای بلال بلند شد،

اشهد ان محمدً

عبارت تاریخ، می گه: فشهقت فاطمه، دیدن بی بی یه ناله زد،  و سقطت بوجه ها و غشیا علیها. دیدن فاطمه با صورت اُفتاد رو سجاده،  ان شاءالله هیج وقت مادرت جلوت از هوش نره، زینب هی تو سرش می زد، حسین دوید گفت:بلال دیگه بسه، وای....،  این یه اذون نیمه كاره بود، دیگه بعد از اسم پیامبر همه چیز به هم خورد، اذون ادامه پیدا نكرد، من یه اذون دیگه یادمه، یه جای دیگه ام یكی دیگه اذون گفت، اونم تو مجلس شراب، اونجایی كه دستای زینب و بستند،  زین العابدین داره خطبه می خونه، حرومزداه می خواد كسی صدای زین العابدین و كسی نشنوه، گفت:پاشو اذان بگو، تا اذون گفت:كلمه كلمه امام سجاد، با اذون اون مرد حرف زد، رسید به اسم پیغبر گفت: صبر كن مؤذن یه سئوال دارم، یزید علیه لعنه، نشسته رو تخت نعصش، گفت:داری می گی محمد، سئوالم اینه ، این محمدی كه می گی، جد منه یا جد یزید، همه ایستادن، گفت جوابشم همه می دونید، می دونید جد یزید كس دیگه است، اگه جد منه،  پس چرا دستای من و تو غل و زنجیر بستید، اگه جد منه این حسین بابای منه، چرا داری با چوب خیزران می زنی، ای حسین.............

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 80
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 389
  • آی پی دیروز : 342
  • بازدید امروز : 1,802
  • باردید دیروز : 2,754
  • گوگل امروز : 13
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 11,149
  • بازدید ماه : 91,769
  • بازدید سال : 1,301,693
  • بازدید کلی : 19,807,521