من اولین فدایی تو هستم
من دل به تار موی تو ببستم
ای پور ختم المرسلین
احوال عاشق را ببین
میا به کوفه
دشمن نپندارد که من حقیرم
من بر تو پور فاطمه اسیرم
من خانه بر دوش توام
من حلقه در گوش توام
میا به کوفه
مُسلم نمایان مُسلم تو کُشتند
دون فطرت اند و خنجری ز پشت اند
مردانشان کمتر ز زن
مهمان کُش پیمان شکن
میا به کوفه
یاری ز یک زن از بَد زمانه ست
از طوعه خواهم آب اگر بهانه ست
من شمع بی پروانه ام
من طایر بی لانه ام
میا به کوفه