مادر، منم مثل تو خمیدم
تو تو کوچه من بیابون
مادر، منم مثل تو شهیدم
تو تو خونه من تو ویرون
بازوم مث بازوت
ابروم مث ابروت
پهلوم مث پهلوت
اما، مادر، تو تن باباتو، تو صحرا ندیدی
روی جسم بابات، جای پا ندیدی
صورت باباتو، رو خاکا ندیدی
بازوم مث بازوت
ابروم مث ابروت
پهلوم مث پهلوت
مادر، منم مثل تو نشستم
تو رگبار تازیونه
مادر، منم مثل تو شکستم
مثل تو قدم کمونه
مثل تو پیرم مادرم
پیر و اسیرم مادر
دارم میمیرم مادر
اما، مادر، تو با دست بسته، به صحرا نرفتی
بی رمق دنبال سرا راه نرفتی
با پاهای زخمی رو خارا نرفتی
بازوم مث بازوت
ابروم مث ابروت
پهلوم مث پهلوت
مادر، مث تو افتادم از پا
تو با گریه من با ناله
مادر، به من کل همسفرها
میگن زهرای سه ساله
چشمام مث تو تاره
شب تا سحر میباره
پلکم جراحت داره
اما، مادر، تو تک و تنها تو شب تار نبودی
با لباس پاره تو بازار نبودی
تو طناب و زنجیر گرفتار نبودی
مادر تو تن باباتو تو صحرا ندیدی
روی جسم بابات جای پا ندیدی