آئین مستان

امشب داره از آسمون
بارونِ گل میباره
هر کی بی‌بی مادرشهِ
یه دستهِ گل بیاره
مادرُ دوست دارم برا ، مهربونیش
مادرُ دوست دارم برا ، هم‌زبونیش
مادرُ دوست دارم برا،اون نگاهِ آسمونیش
حالا که تو شدی مادرِ دنیا
دیگه منم میشم بچۀ مولا
آرزومه صدات کنم یه مادر
با این اوصاف دیگه حیدرِ بابا
کار نشد نداره ، دیدم تو رؤیا
کار نشد نداره ، فرزندِ زهرا
کار نشد نداره ، حیدرِ بابا
خوبه که امشبُ همه‌ش
با عشق زهرا سَر شه
یه چادری داره بی‌بی
که سایبونه عرشِ
وقتی تو مادر منی ، غم ندارم
وقتی تو مادر منی ، کم ندارم
وقتی تو مادر منی ، غُصه تو دلم ندارم
حالا که تو شدی صاحبِ محشر
دیگه منم میشم برات یه نوکر
اگه قبول کنی بی‌بی از امشب
میخوام منم بشم غلام حیدر
کار نشد نداره ، بی بی گداتم
کار نشد نداره ، از نوکراتم
کار نشد نداره ، من خاک پاتم
کار نشد نداره ، دیدم تو رؤیا
کار نشد نداره ، فرزندِ زهرا
کار نشد نداره ، حیدرِ بابا
اول سال با فاطمه‌ست
آخرشم با زهراست
ذکری که اُنس داره باهاش
رهبرِ من یا زهراست
آسمونا کهکشونا
همه برای زهراست
تموم خلقت خدا
همه برای زهراست
مِهرِتو باجون میخرم ، دلنوازم
مِهرِتو باجون میخرم ، کمه بازم
مِهرِتو باجون میخرم ، همه چیمو پات میبازم
حالا که تو شدی دوای دردم
دیگه منم میخوام دورت بگردم
برای این که مادرم تو باشی
چقده من خدا خدا میکردم
کار نشد نداره ، تو مادرم باش
کار نشد نداره ، تاج سرم باش
کار نشد نداره ، فکر حرم باش
کار نشد نداره ، دیدم تو رؤیا
کار نشد نداره ، فرزند زهرا
کار نشد نداره ، حیدره بابا